آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

آراد نهایت عشق ما

بابای آشپز

سلام پسرم خوبی عزیزم دلم الهی مامان فدات شه میخوام در مورد بابای آشپزت واست بنویسم گلم تو مدت 9 ماه به بوی ماهی و میگو ویار داشتم و واقعا حالم رو بد میکرد واسه همین نمیتونستم بخورم جز یکی ، دو مورد . تا هفته گذشته که با احسان جون رفتیم خرید و یه مقدار ماهی و میگو خریدیم  روز عید قربان احسان جونم  ماهی درست کرد و خیلی خوشمزه بود جمعه دوباره هوس کردم  و به احسان گفتم که واسم درست کنه ، اما چون سر کار بود حدود ساعت 1 بهم زنگید و گفت سبزی قلیه ماهی  داریم منم گفتم نه گفت قلیه ماهی چیا میخواد منم که آشپززززززززززززززززززززززززز اونم از نوع قهار خلاصه بعد از مطالعه در کتاب اشپزی مواد لازم رو پیدا کردم ...
21 آبان 1390

سیسمونی آراد (2)

سلام نفسم قرار بود همه وسایلت رو باز نکنیم چون اتاقت کوچیکه و شما هم الان به همشون احتیاج نداری اما من یادم نبود که یه پسر آذری تو خونه دارم که از نوع خیلی عجوله شما رو نمیگم گلم منظورم بابا جونته بله احسان جون بیشتر وسایلت رو باز کرده و تو اتاقت دیگه جایه سوزن انداختن هم نیست حالا من موندم با 2 تا پسر آذری باید چکار کنم؟؟؟ 2 به 1 شدیم هوای منو داشته باشین عزیزم عکس چند دست از لباساتو گذاشتم ایشالا که به دل خوش بپوشی قشنگم     نفسم 2 تا لباس و 2 تا کفش بعدی مال مامان و دایی سجاد بوده عزیزم سرهمی زیر هدیه خاله فاطی و ماهک جونه پسرم پاپوشای زیر رو ملیحه جون و ...
21 آبان 1390

سیسمونی آراد (1)

سلام گل پسر خوبی مامانی الهی فدات بشم عکسای وسایلی که مامانی و بابایی زحمتش رو کشیدن واست گذاشتم البته عکس همه وسایلت نیست چون اتاقت کوچیکه نمیتونیم همه رو باز کنیم انشالا هر موقع خواستی استفاده کنی عکسشونو میذارم  مبارکت باشه عزیز دلم  ایشالا به سلامتی ازشون استفاده کنی       نفسم عکس لباساتو تو پست بعدی میذارم دوست داریم یه عالمه ...
20 آبان 1390

دوست جونیا دعا کنید

سلام پسر قشنگم سلام آراد من عزیز دلم امروز پیش خانم دکی بودم و شکر خدا همه چی خوب بود ، نامه بیمارستان رو هم گرفتم واسه چهارشنبه 2/9/90 ساعت 6 صبح. واییییییییییییییییییی خیلی خوشحالم ناناز مامان ، یعنی 15 روز دیگه همدیگرو میبینیم راستی یکشنبه 15 /8 /90 سرویس خوابت رسید همون شب هم بابا جونت با ذوق زیاد سعی در چیدمان اتاق داشت که تقریبا بیشترش رو هم انجام داد تا 2 صبح که روز عید قربان بود درگیر اتاقت بودیم عزیزم البته هنوز یه ریزه کاری هایی داره که در اسرع وقت تمامش میکنیم و عکساشو میذارم نفسم پسر گلم هوا سرد شده مخصوصا امروز باد سردی می وزید قربونت برم شما که جات گرمه ایشالا ؟؟؟؟؟؟ دردونه من سالم بیا منتظرتیم عزیز دلم ...
17 آبان 1390

شد 20 روز

سلام گل پسر مامان خوبی عزیزم ؟؟؟؟ قربونت برم که دیگه جات خیلی خیلی تنگ شده مامانی عزیز دلم طی یه عملیات ضربتی خودمون رو رسوندیم اصفهان آخه یه کمی احساس درد داشتم و ترسیدیم که شما بخوای تشریف بیاری واسه همین اومدیم خونه خودمون 3 شنبه رفتم پیش خانم دکی و بعد از معاینات اعلام شد که همه چی ، شکر خدا ، خوبه خوبه.. از اونجایی که همه اصرار دارن من سزارین کنم با خانم دکی صحبت کردم و ایشون هم گفتن هر جور خودت بخوای اما واسه سزارین باید 2 آذر بیمارستان باشی احسان جونم که از همون روز اول میگفت سزارین هنوزم همون نظر رو داره منم سر دو راهی بودم اما تقریبا دارم به یه نتایجی میرسم و احتمالا همون سزارین رو انتخاب میکنم اگه این جوری بشه فقط...
12 آبان 1390

قند عسلم شمارش معکوس ما هم شروع شد......

       "تقدیم به یگانه گوهر وجودم" عاقبت در يك شب از شب هاي دور كودك من پا به دنيا مي نهد آن زمان بر من خداي مهربان نام شور انگيز مادر مي نهد        بينمش روزي كه طفلم همچو گل در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پيك ياس ها در مشام جان من پيچيده است پيكرش را مي فشارم در برم گويمش چشمان خود را باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش در كنارم زندگي را آغاز كن   خدایا ،مهربانا ....... از تو سپاسگذارم هر لحظه و هر نفس چقدر رحیمی که به چون منی بهترین دنیا را عطا میکنی؟؟؟؟؟؟؟ من سراپا تقصیرم اما تو ای بهترین! خاک خشک وجودم را کشتزار محصولی عظیم ...
4 آبان 1390

آزمایش قند

سلام پسر گلم خوبی مامان جان عزیز دلم تو این 10 روزی که اینجا بودیم خیلی جاها رفتیم مهمونی شنبه هم عمه شهلا واسمون شولی و آش رشته درست کرده بود دست عمه خانم درد نکنه خیلی خوشمزه بود چهارشنبه 27/07/90 رفتم آزمایش دادم  واسه قند که 4 مرحله بود دیگه بعد از آخرین مرحله  جلو چشمام سیاه شده بود بالاخره جوابش رو گرفتم فقط یه مرحلش بالا بود و به یه خانم دکی نشون دادم که گفت مسئله ایی نداره اما بازم شیرینی کم مصرف کن ولی شما که میدونی من شیرنی مصرف نمیکنم گلم اما مورد خوبش این بود که هموگلوبین خونم کمی بالا اومده بود که همون هم جای شکرش باقیه   عزیزم اینم هشتمین آزمایش مامان خانم 27/07/90   نفس ...
2 آبان 1390

تذکرات مامانی و مهمونی

سلام پسر قشنگم سلام آرادم خوبی مامان جان عزیز دلم امروز یه مقاله در مورد بند ناف میخوندم الهی فدات شم با دقت به حرفام گوش کن  پسرم و آویزه گوشت کن جیگرم  ، اصلا شوخی نیستا عزیز دلم شما از طریق بند ناف تغذیه میکنی و همه مواد غذایی مورد نیازتو از طریق بند ناف میگیری قربونت برم نکنه اونو تو مشتت بگیری و فشار بدیا ، از سیم برق هم خطرناک تره(حالا در آینده با سیم برق هم آشنا میشی) پسر گلم  تو دل مامانی جات گرمه پسرم من لباسای گرم میپوشم شما هم حواست باشه از بند ناف به جای شال گردن استفاده نکنیا جیززززززززززززه اصلا هم نباید مثل بچه های بی ادب (میدونم شما با ادب و با فرهنگی گلم فقط دارم تذکر میدم) ...
24 مهر 1390