آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

آراد نهایت عشق ما

تشکر از همه دوستان

سلام دوستای خوبم واقعا همه عزیزان منو شرمنده خودشون کردن این چند روز واقعا درگیر آراد جونم بودم و نتونستم حتی به وبلاگ خودم سر بزنم امشب یه کم وقت پیدا کردم (خودمم نمیدونم از کجا این وقت اومده اما به هر حال خدا رو شکر) و تا جایی که بتونم از اتفاقات این 10 روز مینویسم فقط خواستم از همه دوستای گلم تشکر کنم که همه جوره منو همراهی کردن یه دنیا ممنونم به زودی به وب همه دوستان سر میزنم ...
10 آذر 1390

1

  اگه میدونستم عشق تو تو راهه از قدیما میزدم به امشب یه بیراهه سلام آرادم خوبی مامانی الهی فدات شم که دیگه چیزی نمونده قربونت برم لحظه دیدارمون نزدیکه و من بیتاب تر از همیشه عشق من  باورم نمیشه که تا چندین ساعت دیگه چشمام غریبه ترین آشنای وجودمو میبینه و باورم نمیشه که زیباترین هدیه خداوند رو میتونم لمس کنم و در آغوش بگیرم  پسرم متنظرتم با یه دنیا امید (کاش احسان جونم الان پیشم بود اما طبق معمول سر کار) راستی الان مامان لادن پیشمه و مامانی و بابایی هم تو راهن بوسسسسسسسسسسسس تا فردا که بهترین روز زندگی ما خواهد شد زندگیم به پایت ، نفسهایم برایت ،تا باشم هستم همراهت سلام دوستای خوب...
1 آذر 1390

بابای آشپز

سلام پسرم خوبی عزیزم دلم الهی مامان فدات شه میخوام در مورد بابای آشپزت واست بنویسم گلم تو مدت 9 ماه به بوی ماهی و میگو ویار داشتم و واقعا حالم رو بد میکرد واسه همین نمیتونستم بخورم جز یکی ، دو مورد . تا هفته گذشته که با احسان جون رفتیم خرید و یه مقدار ماهی و میگو خریدیم  روز عید قربان احسان جونم  ماهی درست کرد و خیلی خوشمزه بود جمعه دوباره هوس کردم  و به احسان گفتم که واسم درست کنه ، اما چون سر کار بود حدود ساعت 1 بهم زنگید و گفت سبزی قلیه ماهی  داریم منم گفتم نه گفت قلیه ماهی چیا میخواد منم که آشپززززززززززززززززززززززززز اونم از نوع قهار خلاصه بعد از مطالعه در کتاب اشپزی مواد لازم رو پیدا کردم ...
21 آبان 1390

دوست جونیا دعا کنید

سلام پسر قشنگم سلام آراد من عزیز دلم امروز پیش خانم دکی بودم و شکر خدا همه چی خوب بود ، نامه بیمارستان رو هم گرفتم واسه چهارشنبه 2/9/90 ساعت 6 صبح. واییییییییییییییییییی خیلی خوشحالم ناناز مامان ، یعنی 15 روز دیگه همدیگرو میبینیم راستی یکشنبه 15 /8 /90 سرویس خوابت رسید همون شب هم بابا جونت با ذوق زیاد سعی در چیدمان اتاق داشت که تقریبا بیشترش رو هم انجام داد تا 2 صبح که روز عید قربان بود درگیر اتاقت بودیم عزیزم البته هنوز یه ریزه کاری هایی داره که در اسرع وقت تمامش میکنیم و عکساشو میذارم نفسم پسر گلم هوا سرد شده مخصوصا امروز باد سردی می وزید قربونت برم شما که جات گرمه ایشالا ؟؟؟؟؟؟ دردونه من سالم بیا منتظرتیم عزیز دلم ...
17 آبان 1390

شد 20 روز

سلام گل پسر مامان خوبی عزیزم ؟؟؟؟ قربونت برم که دیگه جات خیلی خیلی تنگ شده مامانی عزیز دلم طی یه عملیات ضربتی خودمون رو رسوندیم اصفهان آخه یه کمی احساس درد داشتم و ترسیدیم که شما بخوای تشریف بیاری واسه همین اومدیم خونه خودمون 3 شنبه رفتم پیش خانم دکی و بعد از معاینات اعلام شد که همه چی ، شکر خدا ، خوبه خوبه.. از اونجایی که همه اصرار دارن من سزارین کنم با خانم دکی صحبت کردم و ایشون هم گفتن هر جور خودت بخوای اما واسه سزارین باید 2 آذر بیمارستان باشی احسان جونم که از همون روز اول میگفت سزارین هنوزم همون نظر رو داره منم سر دو راهی بودم اما تقریبا دارم به یه نتایجی میرسم و احتمالا همون سزارین رو انتخاب میکنم اگه این جوری بشه فقط...
12 آبان 1390

قند عسلم شمارش معکوس ما هم شروع شد......

       "تقدیم به یگانه گوهر وجودم" عاقبت در يك شب از شب هاي دور كودك من پا به دنيا مي نهد آن زمان بر من خداي مهربان نام شور انگيز مادر مي نهد        بينمش روزي كه طفلم همچو گل در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پيك ياس ها در مشام جان من پيچيده است پيكرش را مي فشارم در برم گويمش چشمان خود را باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش در كنارم زندگي را آغاز كن   خدایا ،مهربانا ....... از تو سپاسگذارم هر لحظه و هر نفس چقدر رحیمی که به چون منی بهترین دنیا را عطا میکنی؟؟؟؟؟؟؟ من سراپا تقصیرم اما تو ای بهترین! خاک خشک وجودم را کشتزار محصولی عظیم ...
4 آبان 1390

تذکرات مامانی و مهمونی

سلام پسر قشنگم سلام آرادم خوبی مامان جان عزیز دلم امروز یه مقاله در مورد بند ناف میخوندم الهی فدات شم با دقت به حرفام گوش کن  پسرم و آویزه گوشت کن جیگرم  ، اصلا شوخی نیستا عزیز دلم شما از طریق بند ناف تغذیه میکنی و همه مواد غذایی مورد نیازتو از طریق بند ناف میگیری قربونت برم نکنه اونو تو مشتت بگیری و فشار بدیا ، از سیم برق هم خطرناک تره(حالا در آینده با سیم برق هم آشنا میشی) پسر گلم  تو دل مامانی جات گرمه پسرم من لباسای گرم میپوشم شما هم حواست باشه از بند ناف به جای شال گردن استفاده نکنیا جیززززززززززززه اصلا هم نباید مثل بچه های بی ادب (میدونم شما با ادب و با فرهنگی گلم فقط دارم تذکر میدم) ...
24 مهر 1390

چرا تغییر وبلاگ؟؟؟؟

سلام پسرم خوبی مامان جان الهی من به فدات ، اومدم تا بگم چرا آدرس وبلاگت تغییر کرد آخه چند تا از خاله ها و دوستام سوال کرده بودن عزیز دلم از روزی که جنسیتت معلوم شد به طور جدی پیگیر اسم واسه شما عزیز دلم شدم و چند تا اسم هم انتخاب کردم و با بابایی در میون گذاشتم احسان جونم هم منت بر من گذاشت و گفت 9 ماه داری همه سختی ها رو تحمل میکنی پس تصمیم با خودته ولی بهتر با بابایی و مامانی هم مشورت کنی تا هرچی صلاح دونستن به همین خاطر تصمیم نهایی رو گذاشتیم واسه لحظه ورودت اما برای اینکه بتونم باهات صحبت کنم و صد البته چون اسم آراد به دلم نشست قرار شد به طور موقت صدات بزنیم آراد تا موقع ورودت که تصمیم نهایی رو بگیریم باز هم باید...
22 مهر 1390