تکمیل غلط نامه شماره 2 و جبران غیبتمون
سلام شاهزاده کوچولوی مامان
قربون پسر گلم برم که روز بروز شیرین تر میشه
عاشق شیطنتاتم نازنین پسر
آراد من
نمیدونی این روزا چقدر زود بزود میگذرند و من چقدر خوشحالم که تمام لحظاتم با وجود شیر مرد کوچکم سپری میشه
آراد
وقتی به گذشته فکر میکنم میبینم چقدر زود گذشت اصلا باورم نمیشه داریم کم کم به تولد 2 سالگیت نزدیک میشیم ، با اینکه بیشتر روزا خیلی سخت بود اما الان خاطراتش واسم شیرینه (اگه خاله مینا بخونه حتما یه چندتایی از اون آبداراش نثارم میکنه)
خدا رو شکر ، خدا رو 1000 هزار بار شکر
که تو رو دارم ، احسان رو دارم و سایه پدر و مادرمون رو
و بارها و بارها خدا رو شکر که سلامتی مهمترین نعمته
واسه باباییت هم دعا میکنم که زودتر خوب بشه
آرادم
اگه گاهی ناخواسته سرت داد میکشم منو ببخش
اگه گاهی بهت توجه نمیکنم منو ببخش
گاهی اوقات اونقدر خسته و کلافه هستم که واقعا دست خودم نیست
فقط بدون عاشقتم ،بینهایت ،اما خستگی گاهی مجال نمیده
پسرک خواستنی من
آرام جونم
اگر کفر نبود میپرستیدمت دیوانه وار
نفس من
تو این 2 هفته خیلی خیلی پیشرفت داشتی و ما رو خوشحال تر کردی
یه جمله کوتاه دیگه هم یاد گرفتی:
کُین؟ ( البته با ضمه ادا میکنی) : کو این؟
اما کلمات با نمکت:
دَ : دست
مُ: موز
مو : مو
اینا: ایناها
نَهههههههه : نَه
تووف : توپ
وَیی وَیی : اشغال
قُل : گُل
آبی: رنگ آبی
نِدونه : هندونه
ویژ ویژ : سشوار
یه دو دی : یک دو سه میخورمت تموم میشیا از من گفتن بود
دون : گردو
اوخخخخ : اوخ
خخخُب : خواب
ایییییییی ایییییییییی : بگیر
فعلا همینا .....
پرنس کوچولوی ما
دیگه شیر مامانشو نمیخوره
در یک اقدام ضربتی که اصلا فکر نمیکردیم جواب بده پسملی دور ممی خوردن رو خط کشید
جمعه 25/05 بهت گفتم ممی اوخ شده و شما خیلی راحت و در کمال ناباوری من و مامانی گفتی اوخ و من تایید کردم و بعد رفتی دنبال برنامه های روزمره خودت و تا الان که در حال تایپ هستم دیگه سراغ ممی نگرفتی و جالب تر اینکه شیر خشک هم دیگه نمیخوری
فقط شیر پاستوریزه میل میکنی اونم آخر شبا و صبحا
واسم خیلی جالب بود چون فکر نمیکردم اینقدر راحت از شیر بگیرمت
تا یه دو روز هنگ بودم و هی اِرور میدادم
جالب تر از اون اینکه از همون شب (گوش شیطون کر )شما خیلی خیلی خوب و عالی خوابیدی
مامانی میگه شیرت واسه بچم دل ضعفه می آورده
راستش الان که فکر میکنم میبینم شاید حق با مامانی باشه از کجا معلوم؟؟؟؟
آخه از همون روزای اول تولدت خوب سیر نمیشدی و من مجبور شدم شیر خشک ضمیمه کنم و روزی چند درجه شیر خشک بهت میدادم تا سیر بشی
اما حالا ؟؟؟ واقعا ایول داره
ایول ایوله ایول آراد گل پسره ایول آراد تاج سره ایول ...
گل پسرم
تو این هفته هم در حال یادگیری استفاده از تختت هستی
شبا توی تختت میخوابی و هر موقع بیدار شی صدای مامان میزنی واییی بیا بغلت کنم پسرک گلم البته من شبا پایین تختت میخوابم تا حسابی عادت کنی
الان یک هفته است که مامانی زحمت کشیده و اومده پیشمون آخه پرستارت دخترش زایمان کرده و تا 1 ماه دیگه نمیاد
چند روز پیش رفتیم پارک و تو اصلا از خودت دفاع نمیکردی از اون روز به بعد مامانی هر روز باهات دفاع شخصی کار میکنه تا یاد بگیری(نمیدونم نتیجش چی میشه اما فعلا که از هر جا کم بیاری سر من خالی میکنی)
یه حرکت عالیه دیگه برای اثبات پشتیبانی تو از من امروز رونمایی شد
بابات بغلت کرده بود و آورده بودت پشت سر من و هی بهت میگفت موهاشو بکش و تو فسقلی خودم هی نگاه به بابا میکردی و منو میبوسیدی
واییییییییییییییی یه باره دیگه بیا بغلم
راستی امروز با مامانی رفتیم بیرون
قبل از اینکه از خونه بریم بیرون جنابعالی از محتویات جیب بابات مبالغی پول بصورت ماچاله شده بر داشته بودی و در جیب مبارک خودت گذاشته بودی
همین که سوار تاکسی شدیم ، مثل یه مرد ، دست کردی تو جیبتو پولتو در آوردیو دادی به آقای راننده وهی میگفتی اییییی اییییی ایییی ...
وایییییییییییییییییی الهی مامان قربونت بره ریزه میزه
وقتی هم که پیاده شدی از اولین مغازه که چشمت دید هی میخواستی سوار سه چرخه ها بشی
خلاصه مامانی هم واست یه سه چرخه خرید و از همون جا سوار شدی و اومدی، سر چهار راه سوار تاکسی شدیم و توی خوشمزه از شیشه رفته بودی بیرون و صندوق رو چک میکردی که حتما سه چرخه ات باشه
حالا یه چندتایی از عکسای پسملی در ادامه مطلب.....
راستی این پست فقط به خاطر گل روی خاله سعیده و مانی گلم که دیر آپدیت شدنمون رو گوش زد کرده بودن
آراد خوشمزه مامان رفته بود آب بازی وقتی دیدم صدات نمیاد اومدم سراغت که با این صحنه مواجه شدم
آخه مامان جون این دستمال بدبخت چیکارت داشت؟
فقط به اقتصاد خانواده کمک کردی
بعدشم لوله مقوایی داخل دستمال رو در آوردی و انداختی سطل آشغال و شروع کردی واسه خودت دست زدن
مو فر فری مامان پا کرده تو کفش بزرگترش
عشق مامان واسه اولین بار خودش کفشاشو پوشیده
قربونت برم نمک من
جیگولی من موهاش خیلی بلند شده بود ، حدود 10روز پیش بردیمت آرایشگاه اما چنان جیغایییی کشیدی قبل از اینکه بری رو صندلی که ما رو پشیمون کردی و مجبور شدیم با بابات خودمون دست بکار شیم موهاتو کوتاه کنیم
عکسای پایین هم مربوط به امروزته که میخواستیم بریم بیرون
در حال گذاشتن پولای بابایی در جیب مبارک
اینجا هم گیر داده بودی به شارژر دوربین مامانی
اینم فضولی آخر شبته که رفته بودی سراغ اتو
قربونت برم نفسم
تو بهترین نعمت خداییییی