مامان سحر تنبل و یه عالمه حرف و خاطره
سلام گرمای وجودم
سلام عشقم
انقدر سرم شلوغه که دیگه وقتی واسه تایپ کردن نمیمونه
نفس مامان ماشالا خیلی شیطون شدی ، یه عالمه هااااااااااااا
نمیدونم از کجاش واست بگم
آخرای اسفند ماه بود که واسه گرفتن عکس سفره هفت سین به آتلیه رفتیم اما
(یکی در میون تو هستی و من)
کاملا واضحه که رفتار شما و من چجوری بود ؟؟؟
فقط جیغ زدی و نخندیدی و من و احسان هم مثل دلقکای سیرک شده بودیم در حین گریه هات ، اذیتای جنابعالی که دیگه گفتن نداره تا حدی که سفره هفت سین آتلیه رو زیر و رو کردی و مجبور شدیم از گرفتن عکس صرف نظر کنیم
شب عید رفتیم پیش مامان لادن اینا البته به خاطر یاسی جون خیلی دلچسب نبود اما خدا رو شکر که همه چی میگذره و فقط یه خاطره ازش میمونه
بعدش رفتیم پیش مامانی اینا که روز 13 بدر خیلی بد بود چون حالت خیلی بد شد و تا یک هفته حالت خراب بود و کلی لاغر تر شدی جوجوی من
حالا دیگه واسه خودت خانمی شدی مرد کوشولوی من
جیگولی مامان از وقتی چشمای خوشگلتو باز میکنی میخوای بشوری و بروبی
اوایل خوشم میومد و کلی بهت آفرین میگفتم
اما حالا دیگه بیش از اندازه این کارا رو انجام میدی
عزیز من همش جارو بدستیو و در حال تی کشیدن بعضی وقتا میگم نکنه پرستارت مجبورت میکنه
یا میخوای با شیشه پاکن و حوله صورتت قالی و مبل و در و دیوار رو تمیز کنی
یا سر کارت با قابلمه های روی گاز که میخوای با اون قد رعنات داخل قابلمرو هم بزنی
آخه مامان جون خانمی کردن هم حدی داره ، من که مامانتم اینقدر خانمی نمیکنمااااا
فکر کنم میخوای جبران مافات کنی
عروسکم چند وقت پیش میخواستی کنترل تی وی رو از روی میز برداری اما چون قدت نمی رسید رفتی یکی از پشتی های مبل رو آوردی و گذاشتی زیر پات اما چون بازم دستت نرسید رفتی و یکی دیگه آوردی و گذاشتی روی قبلی
وایییییییییییییییییییییییییییییییی الهی مامان دورت بگرده قربون اون باهوشیات برم نفسم ، جیگرم
نمیدونی چقدر شیرینی با اینکه خیلی شیطونی
راستی از موقعی که رفتیم واسه واکسن 18 ماهگیت خیلی خیلی و بطرز وحشتناکی از دکتر ترسیدی
آخه اون روز که میخواستی واکسن بزنی یه آقای (ببخشید) بد هیبت با روپوش سفید بهت واکسن زد و تو خیلی دقیق تمام حرکاتشو زیر نظر داشتی و موقعی که خوابوندت روی تخت و واکسن بهت زد خیلی گریه کردی و ترسیدی
از اون به بعد همین که میریم مطب دکی جون خودت سر جیغ رو بر میداری و وای که دیگه چکارا که نمیکنی آبرویی از ما میبریااااااااااااااااااا
نیمه های خرداد واسه دیدن بابا کاووس رفتیم کرج چون نیمه های شب رسیدیم صبحش من خیلی گیج خواب بودم تا ضهر که دیگه اصلا نمیتونستم دوام بیارم ، واسه اینکه از بابت تو خیالم راحت باشه تبلت بابا رو بهت دادم و گذاشتمت گوشه دیوار و خودم جلوت خوابیدم مثلا یه مکان امن واست درست کرده بودم تا یه چرت کوشولو بزنم ، 2 دقیقه هم نشد که احساس کردم یه موش کوچول موچول داره داخل یه چیزی رو وارسی میکنه ، وایییییییییییییییییی انگار به برق 220 وصل شدم
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
تا بلند شدم در حالی که احساس میکردم سرم به سنگینی یه کوهه و چشمام از خستگی باز نمیشدن دیدم واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
صورتتاز ابرو هات به بالا سیاهه سیاهه سیاه
خدای من چی میدیدم چشمام رو مالیدم دیدم نه درست میبینم فقط جیغ زدم
بلههههههههههههههههههههههههههههه آقایی که شما باشید ریمل بنده رو برداشته بودید وتمام پیشونی و ابرو ها و موهاتو پر از ریمل کرده بودی
نمیدونم چطور به مغزت خطور کرده بود که در ساک منو باز کنی و کیف لوازم آرایش منو برداری و بازش کنی و بنشینی جلوی آینه ( دقت کن ، بشینی جلوی آینه ها ) و عملیات لازم رو انجام بدی؟؟؟؟؟؟
خدای من همه خواب بودن من بودم و تو ، تازه خونه مادر جون بابا هم بودیم و واسه تو نه حوله داشتم نا لیف و .....
فقط رفتم بالای سر مامانی
بنده خدا تا چشماشو باز کرد دهنش باز موند و یه جیغ زد
واییییییی آراد هر دفعه یه حالی بهمون میدی که گفتن نداره
اونروز انقدر هول کرده بودم که فکرم به عکس گرفتن ازت نرسید
چند روز بعدش هم خونه مامانم اینا رفته بودی انگوشت خوشملتو کرده بودی توی رژلب و زده بودی به لبای خوردنیت عسیسکمممممممممممممممممممممممممممم
حالا دیگه قدت بلندتر شده و دستت به دستگیره در هم میرسه و میتونی به راحتی بازش کنی
قربون اون قد و بالات برم من
آهان حدود یه 10 روزی خونه مامانم اینا بودیم یروز دیدم یه صدایی میاد
واییی خدای من رفته بودی اتو برداشته بودی و چون برات کمی سنگین بود دو دستی گرفته بودیش و میخواستی از پله ها بالا بیای واسه همین هی میکوبیدیش به زمین و یه پله میومدی بالا و دوباره همین عمل تکرار میشد
تا اومدی بالا اتو دیگه نابود بود ، حالا رسیدی پیش من بهت گفتم آراد این چه کاریه ؟؟
یه خورده نیگام کردی و اتو رو پرت کردی روی سرامیکا
واییی دیگه اتویی نموند که تکه های اتو بود که پخش زمین بود
جذبه هم بهم نیومده مرده بودم از خنده ، مامانم بنده خدا هی میخندید و هی قربون صدقت میرفت
هر جای دیگه که بودی اینجوری باهات برخورد نمیکردنا حواست به خودت باشه
یه روز دیگه هم مامانم جارو برقی رو آورده بود که جارو بزنه اما چون کاری پیش اومد گذاشتش کنار تا سر فرصت جارو کنه
وقتی اومدم تو پذیرایی دیدم قالی رو تا نصف لوله کردی و در حال جارو زدن زیر قالی هستی
نفسسسسسسسسسسسممممممممممممممممممممممممممم
جند روز پیش هم پرستارت گفت تی نیست ؟؟!!!!
مگه میشه ؟؟؟ اینجارو بگرد اونجارو بگرد نخیر نیست که نیست
معلوم شد آقای شازده پسر از تراس ترتیب تی رو داده و پرتش کرده پایین!!!!!
وایییییییییییی خدا رحم کرده تو سر کسی نخورده
وقتی هم دست و صورتت رو میشورم زود میدوی سمت اتاقت و حولت رو برمیداری و خشک میکنی
اما وقتی مسواکت رو بهت میدم اولش میذاریش تو دهنت و بعد شروع میکنی به کشیدنش روی سرامیکا
جدیدا هم بهم اعلام میکنی که پیف کردی
واییییییییی راستی وقتی یه جایی یه نینی میبینی (حالا چه 1 روزش باشه چه 100000 روزش ) خیلی ذوق میکنی و میری نزدیکش و میخوای با انگوشت اشارت اونو به من نشون بدی اما نمیدونم چرا منو شرمنده میکنی و انگوشتت رو نشونه میکنی سمت چشمای نی نی بیچاره هی میگی نینی
شنبه بردمت واسه چکاپ دو تا بیسکوییت رنگارنگ هم واست برده بودم + لیوان آب و شیشه شیرت
یکی از بیسکوئیتا رو خوردی بعد لیوان آب رو برداشتی به یه نینی دیگه تعارف کردی گفتم نه مامان این لیوان خودته نینی خودش لیوان داره ،بعد شیشه شیرتو برداشتی و تعارف کردی ، بعد من بیسکوئیت دیگتو دادم بهت گفتم اینو بده به نینی ، واییییییی اصفهانی بازی درآوردی و میخواستی بازش کنی و خودت بخوریش
نه به اون تعارفاتت نه به این حرکتت
راستی تازگی ها گوشی تلفن رو میذاری زیر گوشت و هی میگی اٌی اٌی
نفسم شیرینی و از شیرین کاریات هر چی بگم کم گفتم
عاشقتم نمیدونی چقدر عزیزی پسملییییییییییییییییییی
حالا دیگه مامان و بابا رو بخوبی ادا میکنی
البته همه واست مامان هستن از جمله من ، پرستارت ، دختر خالم و دختر عموم و مامانی خودم
به مامان من میگی مانی عسیسم قربون اون مامانی گفتنت برم جوجوی خوشمزه من
به عکس بچه گیات میگی نینی
اصلا اسم خودتو ادا نمیکینی
از دیروز به آب میگی آآ
تا قبلش واسه خواستن آب جلو یخچال جیغ میزدی
به ماشین ، ماست ، ماه ، ماهی میگی ما
هر نوع جونوری که ببینی از مورچه تا پرنده ، گربه و سگ و .... همه توتو هستن + تخم مرغ تو یخچال
وقتی حاضر میشیم بریم بیرون بهت میگم آراد کجا میخوای بری ؟ میگی دَ دَ میگم چی بخوری ؟ میگی تَُ تَ چی بخری؟ بَ بَ
دورت بگردم من همه زندگیمی
ایشالا طی همین چند روز عکساتو میذارم
عاشقتم عشقم