بابای آشپز
سلام پسرم
خوبی عزیزم دلم
الهی مامان فدات شه میخوام در مورد بابای آشپزت واست بنویسم گلم
تو مدت 9 ماه به بوی ماهی و میگو ویار داشتم و واقعا حالم رو بد میکرد واسه همین نمیتونستم بخورم
جز یکی ، دو مورد .
تا هفته گذشته که با احسان جون رفتیم خرید و یه مقدار ماهی و میگو خریدیم
روز عید قربان احسان جونم ماهی درست کرد و خیلی خوشمزه بود
جمعه دوباره هوس کردم و به احسان گفتم که واسم درست کنه ، اما چون سر کار بود حدود ساعت 1 بهم زنگید و گفت سبزی قلیه ماهی داریم منم گفتم نه
گفت قلیه ماهی چیا میخواد منم که آشپززززززززززززززززززززززززز اونم از نوع قهار
خلاصه بعد از مطالعه در کتاب اشپزی مواد لازم رو پیدا کردم و به احسان جونم زنگیدم و بابایی هم رفت به هایپر مارکت و مواد لازم رو خرید از جمله سبزی قلیه
و پس از برگشت بابایی دست به کار شد و یه قلیه ماهی دیدنی واسمون درست کرد
نمیدونی چقدر لذیذ بود جای همه دوستان خالی بود عزیزکم
در طول پخت و سرو غذا نمیدونی که بابایی چقدر از خودش تعریف و تمجید کردنه اینکه کسی نبود ازش تعریف کنه فکر کنم یه کم تو روحیه اش تاثیر گذاشته بود
و در آخر کار هم احسان جون اعلام کرد که ایشالا پسرم در آشپزی به باباش بره این یعنی مامانت آشپزی خوبی نداره
منم که حسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسااااااااااااااااااااااااسسس
راستی یادم رفت که بگم منم یه زحماتی متحمل شدم از جمله خوردن تمر هندی و حل کردنش در آب
خلاصه امیدوارم مثل بابات خیلی خیلی پسمل خوبی باشی و اهل خانواده باشی
عزیزم هر دو تون رو دوست دارم خیلی خیلی زیاد عاشقتونم
گوگولی من کی میشه دوم ؟؟؟؟؟؟؟