آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

آراد نهایت عشق ما

خونه خودمون

1390/11/7 17:09
نویسنده : سحر
671 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آراد مامان

خوبی جیگرممممممممممممممممم

مامان فدات شه بالاخره بعد از 50 روز اومدیم خونه خودمون

از جمعه 11  آذر که رفتیم خونه مامانی تا سه شنبه 4 بهمن اونجا بودیم

اونجا که بودیم بیشتر کاراتو مامانی و بابایی انجام میدادن

خوش به حال من بود

موقع اومدن هم خیلی سخت بود با اینکه خوشحال بودم میایم خونه خودمون اما فکر کردن به اینکه دست تنها میشم خیلی سخت بود

مامانی و بابایی هم خیلی بهت عادت کردن موقع اومدن خیلی ناراحت بودن(به کسی نگی ، بابایی کلی گریه کرد)

اما از سه شنبه که اومدیم  بابات زحمت میکشه گاهی اوقات کمکم میکنه دستش درد نکنه

امروز هم با کمک بابات  بردیمت حمام الان هم خوابیدی

این اولین بار بود که حمامت میکردم تا حالا همش مامانی حمامت میکرد منم مسئولیت سنگین آب ریختن رو بدنت رو به عهده داشتم

اما امروز من حمامت کردم بابات هم همون مسئولیته رو به عهده داشت

تا امروز که خدا رو شکر همه چی خوب بوده بقیش هم خوبه ،من مثبت نگرم

راستی 20 دی ماه ختنه ات کردیم خدا رو شکر 3 روزه خوب شد

یادم رفته بود بنویسم که دور سرت پایان 1 ماهگیت 5/37 بود و پایان دو ماهگیت هم 39 سانتی متر بود

عشق منی

الان خوابیدی بعد از حمام خواب خیلی میچسبه عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان ماهان
7 بهمن 90 23:25
عافیت باشه عزیزم ختنه کردنت هم مبارکههههههههههههههههه
dp
8 بهمن 90 1:26
سلام . ضمن آرزوی سلامتی و شادکامی برای شما و خانواده محترمتون . وبلاگ ملیسا جان مجددا با مطلب جدید به روز شد . با نظرات قشنگتون بنده و ملیسا خانم رو مفتخر کنید . ممنونم.
مامان ترنم کوچولو
8 بهمن 90 13:46
کارای جدید و بازگشتتون به خونه مبارک
مامان مانی جون
8 بهمن 90 13:57
چه عجــــــــــــــــــــــب!!!!!!! نمیومدن خونه! دستشون دد نکه و خسته نباشن خوش به حالت که اینجوری حمایت شدی آراد جونم آقا شدنت مبارک در مورد مانی هم 9 دی شیر خشکشو شروع کردم و تقریبا 22 تنش اگزما ریخت البته دکترش گفت ربطی به شیر نداره بستگی داره به حال خودم اگه سر حال باشم یه وعده شر خشک میدم اگه نتونم بهش شیر بدم دو وعده البته باید بگم که نصف اون چیزی که روی قوطی نوشته رو میدم هر وعده سه تا پیمانه آراد جونو ببوس
خاله جون
9 بهمن 90 15:59
خوششششششششششششش اومدی عزیزم دلمون واتون تنگ شده بود مبااااااااااااارک باشهههههههههههه
مريم
9 بهمن 90 18:53
سلام آراد گلي.دلم برات تنگ شده خاله جون.ايشالا هفته ديگه مياي ميبينمت.بوس
مریم مامان عسل
10 بهمن 90 0:24
مقدمتان به خونه ی خودتان گلباران! حمومتونم ساعت باشه گل پسلی! پس عکس جدید کو؟!
مامان تیارا
10 بهمن 90 8:19
آخی سحر جون خدا این مامان های مهربون را برای ما حفظ کنه .انشاءاله سایه بابا رضا هم همیشه روی سرتون باشه .قدر این پدر ومادر را بدون وآراد گلمو ببوس
مامان آریانا
10 بهمن 90 10:55
سلام آرادجونی اسم من آریاناست با هم ، هم سن هستیم بیا با هم دوست بشیم
مامان محمد پارسا
10 بهمن 90 19:51
سلام شروع زندگی 3 نفره رو بهتون تبریک می گم
مامان مانی جون
11 بهمن 90 13:21
ای بابا ما که مثه شما کارخونه دار نیستیم مگه میشه به قیمتا فکر نکنیم البته مهمتر از همه اینکه اصفهانی نیستیم
مامان کیان
11 بهمن 90 13:50
سلاااااام آراد جون مبارک باشه گل پسری راستی مامان سحر شما چرا به پسر من سر نمیزنین؟؟؟پس چه همشهریی هستییییید؟
فرناز
11 بهمن 90 19:17
سلام سحر جون.کلی بی خبر بودم ازتون.مرسی که سر زدی بهمون.در مورد عکسا هم چرا که نه.آراد جونو ببوس از طرف من
منا مامان الینا
13 بهمن 90 4:38
رسیدنتون بخیر خانمی تنهایی اولش خیلی سخته اما کم کم عادت میکنی سحر جون آراد جون را از طرف من ببوس تو گردن خوشبوش!
رادین
13 بهمن 90 16:02
آراد جونم به خونه خوش اومدی
الهه
13 بهمن 90 20:38
مبارکه هم اومدن به خونتون. هم ختنه کردن آراد. خداروشکر که زودی خوب شده واسه ما هم دعا کنین که گل سرم به سلامتی بیاد بغلم و لذت بغل کردنشو مثل شما احساس کنیم
مامان ترنم کوچولو
15 بهمن 90 8:12
مامانی از وقتی اومدی خونه کم پیدا شدی؟
مامان ترنم کوچولو
16 بهمن 90 13:05
کجایین پس؟